خرمشهر، ما آمدیم
صبح پنجشنبه- 6/3/61
تقدیم به سپاه اسلام
ای شهر حماسه ایثار و شهادت، ای اسطوره ایمان و شهادت، قله پرصلابت استقامت، ای سرزمین شیران روز عابدان شب، کربلای دوباره تاریخ، ما میآئیم. میآئیم تا پیکر عزیز زخمی ترا از زیر چکمه دژخیمان رها سازیم، میآئیم تا تن مقدست را از لوت وجود کافران بعثی، این جیرهخواران استکبار جهانی رها سازیم، میآئیم تا ناقوس مرگ تمامی ابرقدرتها و مزدوران وابسته بهاین دیوصفتان خونآشام را بهصدا در آوریم، میآئیم تا در کنار کارون وضوی خون بگیریم، نماز عشق بخوانیم و سرود فتح و رهائی سر دهیم.
آری اگر چه آنروز با چشمی گریان و قلبی نالان از تو دور میشدیم اما با خدای خود عهد بستیم و از خود پیمان گرفتیم تا هنگام آزادیت یک لحظه آرام نگیریم، پلکها بر هم نگذاریم، اسلحه از دست نیفکنیم، لباس رزم بدر نیاوریم، مگر آنروزی که دوباره ترا در کنار خویش بینیم. آری اگر چه آنروز رفتیم ولی همیشه در افق خونرنگمان ترا دیدهایم و شعر آزادی ترا زمزمه کردهایم.
اینک آمد آنروز و رسید آن لحظه موعود،... گفته بودیم که ما میآئیم.
حال ای خونین شهر دوباره خرم باش و آماده شو که سپاهیان اسلام در راهند، و آنوقت که رسیدیم در آغوشت خواهیم گرفت، ترا به سینه سخت خواهیم فشرد، گرد وغبار از رویت خواهیم گرفت، ترا به اشک دیدگان خواهیم شست، و پس از آن قصه پردرد جدائی با تو خواهیم گفت. خواهیم گفت که در فصل جدائی بر ما چه رفت، از حماسه آفرینیهای سپاه اسلام خواهیم گفت، از اطفال دبستانی و دبیرستانی که برای آزادیت کیف و کتاب رها کرده، تفنگ برگرفته با عزمی راسخ پای در میدان نبرد گذاشتهاند، با تو از حسین فهمیدهها خواهیم گفت از شیرودیها، با تو از کشوریها خواهیم گفت از چمرانها و از تمامی شهیدان شاهد، از شهیدان گمنام، از شهیدان هویزه، از شهیدان در خاک و خون غلتیده، از بمبارانهای شبانه مردم بیدفاع شوش و اهواز و دزفول خواهیم گفت، با تو از دلاوریهای عقابان تیز پرواز، از پاسداران آبهای نیلگون، از ناوچه حماسهآفرین پیکان خواهیم گفت، از شهیدان بستان و تنگ چزابه، از شهیدان میمک و بازی دراز خواهیم گفت.
پس از آن، قصه حماسهآفرینیهای ترا برای دیگران خواهیم برد، برای فرزندان فلسطین، مردم صحرا، مجاهدین افغان، جنگجویان مورو و فتانی. تا از تو بیاموزند ایستادن را.
و سپس یتیم کودکان و بیوه نوعروسان را بزیارت تو میآوریم، پدران و مادران شهیدان را.
خونین شهر ما میآئیم، میآئیم تا بصدام و صدامیان این غلامان حلقه بگوش دربار ظلم و ستمجهانی بچشانیم مزه آن سیلیئی را که اماممان فرمود.
پس از آن همه با هم راهی قدس میشویم و از آنجا بتمامی دنیا خواهیم رفت و بساط ظلم ظالمان را برخواهیم چید و تا زمانی که ظلم است مبارزه خواهیم کرد. و در آن روز همه با هم در سراسر پهن دشت گیتی دست در دست هم پرچم لااله الاالله بر دوش، سرود فتح و رهائی سر خواهیم داد که آنروز بهحقیقت دور نیست. بهامید آنروز.